رسانه‌ها و درک فضاى معنوي

نويسنده:حامد اصفهاني
توجه به اين الگو نشان مى‌دهد که دعوت به انجام واجبات روزمره (که براى همه ملموس است) در فرهنگ دينى نه امور بى‌ارزش که بسيار جدى و پيش‌برنده انسان به سوى راههاى هدايت است. در فرهنگ دينى بسيار روايات و حکايات واقعى داريم که رسيدن به عرفان ويافتن جايگاه شايسته نزد ذات حق‌تعالى نه در انجام خير چشمگير (ساخت درمانگاه و مسجد، اطعام و...) بلکه در انجام اعمالى ظاهرا ساده بوده است. اعمالى که از نگاه غيرالهى بسيار پيش‌پا افتاده تلقى شده‌اند، اما از منظر جهان‌بينى الهى (که حتى خوابيدن مومن را داراى ارزش مى‌داند) انجام آن عمل بسيار متعالى تلقى شده و فاعل آن، شايسته رسيدن به درجات والاى انسانى دانسته شده است. چنين است در پرداختن به نهى از منکر و مثلا سوژه القائات شيطان و دعوت او به شر که آن نيز بيشتر در افراد خاص جامعه نشان داده مى‌شود و البته زمانى که به اين‌گونه مسائل پرداخته مى‌شود بايد به شدت نگران گسترش باورهاى مذهبى‌نما (يعنى خرافات، اوهام و اعتقادات فرقه‌هاى غيرمعتبر)‌بود. چنان‌که در مجموعه پربيننده “اغما” شاهد استفاده از اين سوژه بوده‌ايم و بحث‌هاى نظرى زيادى را ايجاد کرده است. بديهى است که راه به خطا برده‌ايم اگر بخواهيم وجوه اعتقادى اين مجموعه را در ميزگردهاى قبل و بعد آن تبيين کنيم چرا که تماشاگران اين ميزگردها،‌الزاما همان مخاطبان مجموعه نيستند. آنها با هدف ديگرى به تماشاى مجموعه مى‌نشينند و اين ميزگردها کارکرد ديگر و در نتيجه تماشاگر ديگرى دارند. حتى اگر فرض کنيم تمامى تماشاگران آن مجموعه شنونده اين ميزگرد باشند (مى‌گوييم شنونده چون وجه ديدارى که وجه تمايز تلويزيون از رسانه‌هاى ديگر از جمله راديو است در اين گونه ميزگردها وجود ندارد.) اين امر حاکى از آن است که خود مجموعه با عناصرش (يعنى متن، کارگرداني، طراحى و...) نه تنها نتوانسته بخشى از فرهنگ دينى (در ارتباط با القائات شيطان) را توسعه بدهد، بلکه باعث ايجاد شبهاتى نيز شده است. نگارنده بر آن است که چنين بحث‌هاى نظرى‌اى که اوجب واجبات ساخت چنين مجموعه‌هايى است،‌بايد نه در پايان که در هنگام نوشتن و مرحله پيش‌توليد انجام پذيرد. ترکيب هماهنگى از دانشمندان علوم دينى و هنرمندان و نمايندگان سيما مى‌تواند به خلق اثرى بينجامد که در يک کلمه “کارشناسانه” توليد شده است. البته جاى نقد چنين محصولى پس از توليد و پخش محفوظ خواهد بود تا به ارتقاى آگاهى سازندگان وايجاد تجربه و آگاهى درباره توليدات بعدى آنها و ديگر سازندگان بينجامد. تا زمانى که چنين روندى بر توليدات اين‌چنينى حاکم نباشد؛ اين مجموعه‌ها نه تنها جريان‌ساز نخواهند بود، بلکه خود تابعى خواهند بود از باورهاى رايج که اشکال انحرافى آن به وفور توسط نادانان و دشمنان آگاه رواج دارد.
تا آن زمان، مجموعه‌هايى که مهر مناسبتى بر پيشانى دارند مجموعه دينى تلقى مى‌شوند که بايد به صراحت از آموزه‌هاى دينى سخن بگويند و حضور شخصيت‌هاى روحاني، حاجى خير، خانم‌هاى با پوشش چادر، خانه‌هاى سنتي، مسجد و... در آنها الزامى تلقى مى‌شود و بيشتر هم درباره انجام عبادات و ترس از گناه و القائات شيطانى و... سخن به ميان مى‌آيد و در مجموعه‌هاى غيرمناسبتي، روايت‌ها از اشخاص، مکان‌ها و فضاهاى ديگرى بهره مى‌برند.
و البته تغيير فضاى عمومى مجموعه‌هاى ماه رمضان و ديگر ايام مناسبتى و مقايسه آن با نگاه ساليان دور، برداشتن گام‌هاى بسيار بزرگى را نشان مى‌دهد. اينکه ايام مذهبى را با ساده‌ترين راه و غيردينى‌ترين روش (يعنى قطع برنامه عادي) همراه مى‌ساخت و اينک به تبعيت از آموزه‌هاى اصيل دينى ماه رمضان اين ماه خودسازى را نه در قطع زندگى روزمره بلکه دقيقا درادامه همان شيوه و البته با تصحيح نگاه و توجه افزون‌تر به امور معنوى مى‌بيند، طبيعى است که در نظر نگرفتن اين تغيير مسير چشمگير بى‌انصافى و عين بى‌عدالتى است؛ اما نگاه نگارنده به چشم‌اندازهاى متعالى‌ترى است که پيش رو داريم.
در آن چشم‌انداز متعالى الزامى بدان نيست که روايت مجموعه مناسبتى ماه رمضان الزاما در اين ماه انجام پذيرد و نويسنده و کارگردان اجبارى بر تکرار و تاکيد (بى‌منطق و بى‌ارتباط با مسير روايت) بر اينکه در اين ماه بسر مى‌بريم، ندارند. ذکر ديالوگ‌هاى بيهوده درباره روزه بودن شخصيت‌ها، يا ديوارنوشته‌هاى پشت سربازيگران درباره ماه رمضان، اگر در مسير فضاى کلى روايت نباشد طبيعتا به عنصرى مزاحم و در نتيجه دافعه‌برانگيز تبديل خواهد شد. البته مى‌توان به سوژه‌ها و رواياتى انديشيد که با اين ماه ارتباط تنگاتنگ داشته باشد تا بينندگان راحت‌تر در فضاى روايت قرار گيرند. تا آن زمان مجموعه‌ها راه خود را مى‌روند و بيان مفاهيم عقيدتى ويژه ماه در قالب مسابقات کوتاه و بلند تلفنى و حضورى کتبى با سوالات رسمى و بدون جذابيت و نيز ميزگردها و پخش کامل سخنرانى‌ها خواهد بود. بررسى ميزان جذابيت اين گونه برنامه‌هاى مذهبى يا شبه‌مذهبى موضوع اين نوشتار نيست. فقط در مقابل آمار پاسخ‌دهندگان به اين مسابقات که از سوى توليدکنندگان آنها گاه سر به صدها هزار و ميليون‌ها نفر مى‌زند و اين را حاکى از رضايت مخاطبان تلقى مى‌کند؛ مى‌توان در خواست کرد فقط در يک مسابقه، جايزه راحذف کنند و بعد به شمارش مخاطبان بپردازند! به ديگر بيان اين‌گونه حضورها الزاما نه به سبب علاقه‌مندى مخاطب به موضوع و مضمون پرسش‌ها بلکه بيشتر به دليل شرکت در يک آئين قرعه‌کشى و شانس آزمايى صورت مى‌گيرد. مى‌شود محتواى مسابقه و سوالات را به موضوعات ورزشي، هنري، اجتماعي، درباره ترافيک، مصرف گاز و... تغيير داد. نگارنده معتقد است که همين آمار مخاطب تکرار خواهد شد. (براى بررسى اين امر و ميزان صحت و سقم اين برداشت نگارنده و رد يا تائيد آن نيازمند پژوهشى مستقل در اين زمينه هستيم.)
به مجموعه‌هاى مناسبتى اين ايام بازگرديم و به نکته مهم رابطه برنامه‌هاى دينى و سرگرمى بپردازيم. امروزه استفاده از روش‌هاى غيرمستقيم در ارائه پيام و شکستن تصورات قالبى آموزشى گذشته، از سوى همه بديهى تلقى مى‌شود. اين پديده را بايد مبارک دانست چرا که الگويى مناسب براى توليد مجموعه‌هايى براى توسعه فرهنگ دينى ارائه مى‌کند. اکنون همه دريافته‌اند که براى آموزش، نخست بايد مخاطب را جذب کرد بويژه در رسانه تلويزيون که مخاطب عام پيش از هر چيز در اوقات فراغت و براى پر کردن آن به سوى تلويزيون مى‌آيد. اين بدان معناست که وى نخست مى‌خواهد سرگرم شود. آنان که به صورت جدى پيگير ارتقاى دانش خود در زمينه اعتقادات، علوم تجربى و فنون هستند معمولا رسانه‌هاى ديگر را انتخاب مى‌کنند. آنها از کتاب يا شرکت در سمينارها بهره مى‌گيرند. همچنين براى درک فضاى معنوى راهى مسجد مى‌شوند يا پاى صحبت يک واعظ مى‌نشينند تا پيش از شنيدن سخنان وى از بيانات و سکنات وى بهره بگيرند. امرى که تلويزيون قادر به انتقال آن نيست. در هر حال پخش مجموعه‌هاى تلويزيونى که وجه سرگرم‌سازى در آنها بارزتر است، در ساعات پربيننده تلويزيون امرى معمول تلقى مى‌شود. آمار نيز نشان مى‌دهد که برنامه‌هاى دينى با کارکرد سرگرمى بيشترين مخاطب و بالاترين رضايتمندى‌ها را نشان مى‌دهند اما هنوز رابطه دين و سرگرمى در رسانه تلويزيون حل نشده است و ميزان سهم اطلاع‌رسانى و انتقال آموزه‌هاى دينى در يک سريال سرگرم‌کننده و مفرح جاى بحث دارد. از سويى پخش بدون کم و کاست مراسم و سنت‌هاى مذهبى (که با حفظ ارزش‌هاى خود در رسانه‌هاى ديگر تاثير خود را بر جاى مى‌گذارد) به تدريج جاى خود را به الگوى مناسب‌ترى (براى رسانه تلويزيون) مى‌دهد و از سوى ديگر تفکيک مخاطبان به متدينين (کسانى که با هدف استفاده مستقيم از تلويزيون براى درک آموزه‌هاى دينى به سراغ آن مى‌آيند) و ديگران (کسانى که تلويزيون را صرفا براى سرگرمى مى‌خواهند) آسيب جدى به جايگاه اين رسانه مى‌رساند. همچنين توجه ويژه و شايسته به مخاطب کودک و نوجوان از جمله امورى است که غفلت از آن توسعه فرهنگ دينى را خدشه‌دار خواهد ساخت. در زمانه‌اى که کمتر تفکيک و درجه‌بندى سنى مخاطب براى مجموعه‌هاى تلويزيونى صورت مى‌گيرد بررسى تاثيرات احتمالى منفى و گاه مخرب پرداختن به مثلا شيطان و گناه بدون توجه به ظرفيت اين گروه‌هاى سنى نگران‌کننده است.
کودکى که همزمان با فرا رسيدن اين ايام گاه شاهد کم‌تحرکى مجرى و افزايش نصيحت‌هاى مستقيم برنامه‌هاى ويژه خود است،‌ارضاى تماشاى يک برنامه جذاب را در يک مجموعه جذاب همچون “اغما”‌ جستجو خواهدکرد. بى‌توجهى تلويزيون به ايجاد فرهنگ درجه‌بندى و تفکيک گروه‌هاى سنى مخاطب برنامه‌ها سبب مى‌شود که کودک و نوجوان با ظرفيت ذهنى و تحليلى محدود خود به تماشاى اين مجموعه‌ها بنشيند و بعد شاهد تاثيرات منفى اين رسانه بر روح و روان و باورهاى وى باشيم. محول ساختن تفکيک مخاطب به خود خانواده‌ها از کاستى‌هاى کنونى سياست‌هاى سيما تلقى مى‌شود.
در پايان به بحث اجرايى ساخت چنين مجموعه‌هايى مى‌پردازيم.حتى اگر از نزديک با نويسندگان، کارگردانان و تهيه‌کنندگان اين مجموعه‌ها آشنا نباشيم با تورق نشريات مى‌توان دريافت که روند توليد اين مجموعه‌ها روند سالم و مناسبى نيست. نبودروند مناسب و منطقى خواه ناخواه تاثيرات مخرب خود را بر محصول نهايى و در نهايت مخاطب خواهد گذاشت. فاصله کوتاه بين برنامه‌ريزى براى توليد، زمان محدود و فشرده نگارش فيلمنامه (که زمان مناسبى براى پژوهش و مشورت براى نويسنده باقى نمى‌گذارد) سبب خلق فيلمنامه‌هايى مى‌شود که با انبوه کاستى‌هاى تکنيکى و محتوايى روبروست. تورق مصاحبه‌هاى فيلمنامه‌نويسان، ما را با اين نکته روبرو خواهد ساخت و به اين شکل آنان کاستى‌ها را يکسره به گردن فرصت کم، استرس زياد و فشار تهيه‌کننده و کارگردان مى‌اندازند. اين روند ناسالم در مرحله ضبط نيز رخ مى‌دهد. چنان‌که بارها شاهد توقف مجموعه‌ها هستيم و گاه فيلمنامه‌نويس همزمان با فيلمبردارى در حال نوشتن ادامه داستان است. به عبارتى روايتى توليد مى‌شود که نه فيلمنامه‌نويس، نه کارگردان و نه بازيگران نمى‌دانند به کجا مى‌انجامد. اين امر به استفاده از الگوهاى ساده و تکرارى مى‌انجامد. چنان‌که گاه با تغيير کانال تلويزيون متوجه تغيير مجموعه نمى‌شويم! و فقط توجه به تغيير بازيگران ما را از اين تغيير آگاه مى‌سازد. اين روند که در بسيارى از توليدات تلويزيونى از جمله مجموعه‌هاى مناسبتى ديده مى‌شود، گاه ضرباتى را به اهداف موردنظر سازندگان وارد مى‌سازد که سبب تغيير مسير، پايان‌بندى وگاه توقف کامل توليد مى‌شود. در پايان با بيان جاى خالى نقدهاى فراگير و فاصله پژوهش‌هاى کاربردى مراکز پژوهشى سازمان براى مديران و سازندگان اين‌گونه مجموعه‌ها که سبب روشنگرى مسيرى شود که مى‌پيمايند، بسيار خالى به نظر مى‌رسد؛ بر اين امر تاکيد مى‌ورزيم که موضوع تعامل رسانه‌هاى سنتى (چون وعظ وخطابه) و مدرن (چون تلويزيون) همواره محل تامل بوده است. در هر حال تلويزيون همچون ابزارى گرانبها با کارکردهاى متنوع اجتماعى به شمار مى‌آيد. از اين‌رو با در نظر داشتن تفاوت‌ها (و نه تعارض‌ها)ى اين‌گونه رسانه‌ها در مسير توسعه فرهنگ دينى با يک نگرش همگرا به اين مهم پرداخت.